کانکس و تامین اسکان بشر
بشر را هیچگاه فراغت از گزند باد و باران نبوده است. چه آنهنگام که در پناه غارها میزیست، چه امروز که نشسته بر برج بابل برساخته به دست خویش، سواد شهرها را رصد میکند. در آغاز تنها انگیزه و نیروی گریز از ناملایمات طبیعت بود که سنگ بر سنگ نهاد و خشت بر خشت استوار نمود. حالا دیگر بشر با مهار زدن بر قوای طبیعت، چنان بر آن استیلا یافته است که سرپناهاش نه تنها مامن که گویی هویت اوست. در پناه همین خانه است که جان را آرامش است و تن را آسایش. اما گذر روزگاران چونان زبردست معمار فنسالار به موازات نیاز آدمی، مسکن و ماوای او را به رنگ زمانه مشاطه کرد. مشاطهگری زمانه گل و چوب از تن خانهها به در کشید و آهن و سنگ خارا به محاذات هم نشاند تا سرپناه آدمی را ابر آسمان، کلاه باشد. اما چیزی در این میانه بود که دامان دگرگونی را گسترهتر از روز پیش مینمود و آن هیچ نیست جز زمان که گویی همیشه آدمی را کم میآید. زمان سبب میشود که بشر امروز در موقعیتهای گوناگون و هر آنجا که نیازش اقتضا میکند، حتی منزل و ماوایاش را نیز بیریشه بنا کرده و همسفر باد سازد. حالا دیگر انسان امروزی به سبب کشف و شناخت سرزمینهای دور و دستیازیدن به اقلیمهای بکر و بدیع، به سرپناهی نیازمند است که به طرفهالعینی وی را اسکان دهد. از اینرو دورشدن از هرآنجا و هرآنچه که آدمی را در برابر طبیعت، یار و یاور میباشد، نیازمند اندیشهای دیگر است. تجلی چنین اندیشهای ساختن سرپناهی است که در “کانکس“های امروزی عینیت یافتهاست. کانکس بهعنوان یک سرپناه پیشساخته و مهیای استفاده، بهترین نمونه از ایدههای انسانی است که در مکانها و موقعیتهای مختلف، بکار گرفته میشود. در گستره دشتها و جنگلها، در میان کوهستانهای سخت و صعبالعبور، بر کرانه دریاها و کویرها و هر آنجا که نشان از تمدن و زندگی شهری را به ندرت میتوان رصد نمود، این کانکسها هستند که در قالب بناهای پیشساخته آدمیان را در پناه خود، پذیرا میشوند. بناهایی بیهیچ نسبت و تعلقی به زمین که میتوان همپای ساکنیناش به هر جا که سفر میکنند، همراهشان ساخت. به درستی که چنین امکانی است که این بناهای از پیش مهیا را برای فعالیتهای عمرانی و یا حتی صنعت گردشگری گزین میکنند. اما در درازای سالیان اخیر با شکلگیری اولویتهای زیست محیطی و رشد و گسترش دغدغههایی از جنس حفظ و حراست از منابع طبیعی، برپاداشتن بناها و ساختمانهایی که به شوند دلایلی چند در تضاد و تعارض با چرخه طبیعی زیستبومهاست، جای خود را به بهره گرفتن از بناهای پیشساخته همچون کانکسها سپردهاند. چرا که با قراردادن این واحدهای پیشساخته به عنوان الگوی ساخت و ساز، دیگر نیازی به کاویدن زمین و تهی کردن منابع طبیعی به بهانه به جلو راندن چرخ تمدن و صنعت نیست. شاید از این رهگذر، از یک سو فراخمنزل آدمی که همانا زمین است حفظ شود و از دیگر سو منزل و ماوای هر کدام از آدمیان، قامت استوار کند.